به گزارش پارسینه؛ قریب به دو سال از آغاز جنگ غزه می گذرد و رژیم اسرائیل علیرغم ادعاهای فراوان خود مبنی بر نابودسازی جنبش حماس، همچنان در عرصه میدانی ضربات جدی را از آن دریافت می کند. به طور خاص به تازگی در جبالیا و خان یونس، نیروهای یگان نخبه ارتش اسرائیل در دو کمین مرگبار نیروهای حماس گرفتار شده اند که موجب وارد آمدن تلفات سنگین به آن ها شده است. این قبیل رویدادها سبب شدهاند تا انتقادات جدی علیه رژیم صهیونیستی و به طور خاص بنیامین نتانیاهو نخست وزیر این رژیم با محوریت عملکرد آن ها در جریان جنگ غزه مطرح شود.
واقعیت این است که رژیم صهیونیستی با وجود ماهها عملیات نظامی سنگین در نوار غزه و وعدههای مکرر برای نابودی کامل حماس، نه تنها به هدف خود نزدیک نشده، بلکه بهنظر میرسد در باتلاقی عمیقتر از آنچه تصور میکرد گرفتار شده است. تازهترین تحولات در جبالیا و خان یونس گواهی روشن بر این واقعیت تلخ برای اسرائیل است که توان شکست حماس، حتی با تکیه بر زرادخانه پیشرفته و حمایتهای بینالمللی، از دسترسش خارج شده است.
در جبالیا، شاهد حملات وحشیانهای بودیم که دهها شهید غیرنظامی، از جمله تعداد زیادی کودک، برجای گذاشت. اما آنچه اسرائیل به عنوان دستاورد نظامی ارائه میکند، چیزی جز ویرانی محلهها و قتل عام ساکنان نیست. این نوع رفتار نه تنها مشروعیت بینالمللی این رژیم را بهشدت تضعیف کرده، بلکه پایههای اخلاقی هرگونه ادعای انحرافی دفاع از خود را سست کرده است. واقعیت این است که ارتشی که مجبور است برای مقابله با گروهی شبهنظامی خانهها را بر سر مردم خراب کند، نه قدرت دارد و نه راهبرد مؤثر.
خان یونس هم، با وجود حملات پیدرپی، به صحنه شکستهای متوالی ارتش اسرائیل تبدیل شده است. گردانهای القسام، با بهرهگیری از تاکتیکهای جنگ نامتقارن، موفق شدهاند تلفات قابل توجهی به نیروهای اسرائیلی وارد کنند، تانکها را منهدم کنند، و حتی برخی یگانهای نخبه را وادار به عقبنشینی کنند. خروج لشکر 98 از این منطقه، آن هم بدون دستیابی به هیچ دستاوردی، بهوضوح نشان داد که ارتش اسرائیل در میدان نبرد با مقاومت فلسطینی، نه تنها برتری ندارد بلکه به نوعی دچار سردرگمی راهبردی شده است.
شاید بزرگترین دلیل ناتوانی اسرائیل در شکست حماس، تصور اشتباه آن از ساختار این گروه باشد. اسرائیل همواره گمان کرده است که با ترور رهبران یا بمباران مقرها، میتواند حماس را به زانو درآورد، اما واقعیت این است که حماس دیگر تنها یک گروه مسلح نیست. بلکه به جنبشی مردمی با ریشههای عمیق در بطن جامعه فلسطینی تبدیل شده است. از این رو، هرچه اسرائیل بیشتر بکوبد، مقاومت گستردهتر میشود. تداوم بمبارانها تنها اراده نسل جدید فلسطینیها را برای مبارزه تقویت کرده و موجب جذب بیشتر نیروهای تازهنفس به مقاومت شده است.
افزون بر این، زیرساختهای پیچیده و پنهان حماس، بهویژه تونلهای زیرزمینی و شبکه ارتباطی مستقل، کار را برای ارتش اسرائیل سختتر کرده است. هرچند ارتش اسرائیل ادعا میکند که برخی تونلها را نابود کرده، اما واقعیت آن است که شبکه تونلی همچنان فعال است و به حماس امکان جابهجایی، ذخیره مهمات و غافلگیری نیروهای دشمن را میدهد. این مزیت تاکتیکی، در کنار آشنایی کامل نیروهای مقاومت با زمین و محیط عملیاتی، ارتش اسرائیل را در وضعیت تدافعی قرار داده است.
همچنین، عملکرد سیاسی اسرائیل نیز به ضررش تمام شده است. نتانیاهو با اتخاذ سیاستهای افراطی و رد همه طرحهای آتشبس، تصویری از یک رژیم متجاوز را در افکار عمومی جهان تثبیت کرده است. شکست دیپلماسی، در کنار ناکامی نظامی، رژیمی را که روزگاری مدعی امنیت بیچونوچرای خود بود، در آستانه یک بحران وجودی قرار داده است. اینکه حتی پس از ماهها حمله، اسرائیل هنوز نتوانسته کنترل کامل حتی یک منطقه از نوار غزه را بهدست بگیرد، نشانه واضحی از ناکامیاش در تحقق اهداف اعلامی است.
در کنار این مسائل، بحران روانی و اجتماعی در داخل سرزمین های اشغالی نیز روند فرسایشی جنگ را برای این رژیم غیرقابل تحملتر کرده است. اعتراضات خانوادههای نظامیان، نگرانیها از اسارت نیروها، و هزینههای گزاف اقتصادی، هر روز فشار بیشتری را بر رژیم اسرائیل وارد میکند. این فشارها، همراه با کاهش حمایت بینالمللی، باعث شده تا تلآویو دیگر نتواند با خیال راحت به ادامه جنگ فکر کند.
اسرائیل با همه قدرت نظامی و حمایتهای خارجیاش نتوانسته است در برابر حماس که به ابزارهای ابتدایی و تاکتیکهای چریکی تکیه دارد، به پیروزی برسد. این واقعیت، بیش از هر چیز ناتوانی ساختاری، راهبردی و سیاسی اسرائیل را نشان میدهد. نبرد نابرابر در غزه، حالا بهجای آنکه نشان قدرت باشد، به نماد شکست یک رژیم اشغالگر در برابر اراده یک ملت مظلوم تبدیل شده است.
0 دیدگاه